از خاطرات یک اقدس خانوم ایده آلیست

هر چند کار آسانی نیست اما از نظر من گاهی اعتراف کردن بهترین راه تخلیه احساسات منفی است ...جون تو !!!

در کنار تمام رذایل اخلاقی که در وجود خودم می شناسم ، یک رفتار مضحک و مسخره ای هم دارم که به طور عامیانه میشود حالی به حالی بودن نامیدش !!!

یادش به خیر ، یک موبایلی داشتم که چند وقتی بود که کابل اسپیکرش قطع شده بود و دو ماهی هم میشد که یک مشکل سخت افزاری گریبان لپ تاپم را گرفته بود ...

درصبح یک روز شورانگیز به لطفی گفتم : من عاشق این گالکسی تب های سامسونگ شدم ... لطفی هم با همان لحن همیشگی اش گفت : خوب برو بخر !!! ظهر هنگام نهار لطفی گفت :چی شد موبایلت ؟؟؟ گفتم :  امروز با بچه ها میرم یه گوشی بخرم ...اما نه گالکسی ...این قرطی بازی ها برای از ما بهترونه...

خلاصه خواهره و اقا فرزاد رو برداشتیم و رفتیم علاالدین ... هی گوشی ها را نشان دادم و قیمت گرفتند و یکم من و من کردم و گفتم : نچ !!! یک گوشی به دلم نشست که ان هم پینکش را ملخ خورده بود ...

خلاصه قرار بر این شد که بعدا مراجعت کنیم ...

شب که رسیدیم منزل لطفی گفت : چی شد موبایلت ؟؟؟ گفتم : اینجور شد و اونجور شد ... اما لطفی جون بی خیال موبایل شدم !!! لطفی هم با همان لحن همیشگی اش گفت : نه دیگه ... برو همون گوشی صورتیه رو  بخر ...

خلاصه اقدس خانومی که من باشم ، هی دل دل کردم و عین فرفره دور خودم چرخیدم  تا بعد از ظهر فردای آن روز شورانگیز که عین میت دراز کشیده بودم و مثلن چرت میزدم که سر بالا اوردم و گفتم : لطفی من اصلن موبایل نمی خوام ، می خوام لپ تاپم رو عوض کنم ...که جواب با خنده ای شنیدم که : باشه و بعد هم خداحافظی کردیم و لطفی خان رفت ...

آقا رفتن ایشون همان و قیافه دیدنی  اقدس خانوم همان ... که چرا گفت باشه و لحنش مثل همیشه نبود ، غلط نکنم بی منظور نبود و ...

و اینجور بود که خشانتم زد بالا و آسمون قرنبه ای کردم و قید خرید هر چیزی را زدم !!! هر چند که بعدا معلوم شد که یک سوتفاهم بوده و بس  ( از شما چه پنهان که از اولش هم معلوم بود ... اما یکجورهایی دنبال بهانه بودم انگار )

سرتان را درد نیاورم که آخر کار اقدس موند و یک موبایل تعمیری و یک لپ تاپ تعمیری  که فردا پس فردا به دستم می رسد ...

گاهی خودم خسته می شوم از این شل کردن و سفت کردن ها ولی مگر می شود کاری هم  کرد ؟؟؟


+همین روزهاست که آستین بالاخواهم زد و  دستی به سر و روی خانه اقدس خانوم خواهم کشید و به دوستان سر خواهم زد ... مخصوصا به دوستانی که این روزها برای اولین بار قدم به این خانه گذاشته اند

+ مرسی از سارا و همسر عزیزش بهنام که با مهربانی پذیرای جمع دوستان شدند و یک شب خوب رو برامون رقم زدند

+مرسی از همه دوستایی که تو این روزا  اقدس رو فراموش نکردند و تلفنی و اس ام اسی و کامنتی در ارتباط بودیم ...مرسی

                                                                                                                                                 

نظرات 46 + ارسال نظر
مومو 30 فروردین 1390 ساعت 10:55 ب.ظ http://mo-mo.blogsky.com

سلام ...
همین ایده آلیستی باعث می شه اینقد دیر دیر آپ کنین دیگه؟
:دی
انشالله یه چیز خوب می خری که همچین درس حسسساااااااااابی به دلت بشینه اقدس جوون!

مومو 30 فروردین 1390 ساعت 10:56 ب.ظ http://mo-mo.blogsky.com

اااااااا
اولم شدم تازه!

تندک 31 فروردین 1390 ساعت 09:44 ق.ظ

خواهر جان مواظب باش این دستبه سر و روی خانه کشیدن و سر زدن به دوستان حکایت موبایل و لپ تاپ خریدن نشود

ماری 31 فروردین 1390 ساعت 11:34 ق.ظ

از دیشب هرچی فکر می کنم اسم گلکسی تب یادم نمی اومد !
هیچ وقت نباید قید خرید رو زد ..خرید خوبه

ماری 31 فروردین 1390 ساعت 11:35 ق.ظ http://miryaam.blogfa.com

ادرس وبلاگم جا مونده بود !

سوفی 31 فروردین 1390 ساعت 01:47 ب.ظ http://soofi88.blogfa.com

پست "می فهمی" خیلی عالی بود... بدجور به دلم نشست اقدس خانوم گل...راستی خوش به حالتون با این تربچه نازی که دارین... عاشق تربچه نازتون شدم...خدا حفظش کنه

شیر و خورشید 31 فروردین 1390 ساعت 02:27 ب.ظ http://www.2maa.blogsky.com

سلام اقدس خانم
بنده از این پست آموختم که باید به موقع و زمانی که داغِ چسبوند!

pimento 31 فروردین 1390 ساعت 06:41 ب.ظ http://pooshi.persianblog.ir

منم خیلی وقتا این مدلی میشم...

بهار مامان امیر 31 فروردین 1390 ساعت 08:07 ب.ظ http://oribad.blogfa.com

سلام..
پس از این به بعد یاد میگیریم که برای انجام یک کار نباید دست دست کرد و بهانه آورد چون حال روحی آقایان بر یک قرار نمیباشد همان لحظه که بله را از آنها گرفتیم باید اقدامات سازنده را انجام دهیم

الی 1 اردیبهشت 1390 ساعت 01:14 ق.ظ http://elidiary.persianblog.ir/

گوشی و لب تاپ خودشون یهویی پیداشون می شه برات .

lilita 1 اردیبهشت 1390 ساعت 02:06 ق.ظ http://lilitaa.blogsky.com/

من دارم ساکمو میبندم تو نشستی خیاطی میکنی؟؟؟ بهش که فکر کردم چشام سوخت

lilita 1 اردیبهشت 1390 ساعت 02:07 ق.ظ http://lilitaa.blogsky.com/

نخند.. نیشتو ببند....بپا سوزن نره تو دستت

lilita 1 اردیبهشت 1390 ساعت 02:08 ق.ظ http://lilitaa.blogsky.com/

پاش.و بیااااااااااااااااااااااااااااا نت بچه

تو رو چه به این حرفا

اقدس خانوم 1 اردیبهشت 1390 ساعت 02:08 ق.ظ

چیه ؟؟؟ تا حالا ندیده بودی یه نفر ساعت دو نصفه شب خیاطی کنه که اونم دیدی ... بد کردم ؟؟؟‌والا ...

lilita 1 اردیبهشت 1390 ساعت 02:09 ق.ظ http://lilitaa.blogsky.com/

همه رو باز کپی کردم چاکریم آبجی

lilita 1 اردیبهشت 1390 ساعت 02:10 ق.ظ http://lilitaa.blogsky.com/

اووووووووووووووووپس و دوپست بی بلا

اقدس خانوم 1 اردیبهشت 1390 ساعت 02:11 ق.ظ

اوپس ... من قاطی پاطی کردم آبجی ...

lilita 1 اردیبهشت 1390 ساعت 02:11 ق.ظ http://lilitaa.blogsky.com/

من اون جاااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

اقدس خانوم 1 اردیبهشت 1390 ساعت 02:12 ق.ظ

کامنتای تو رو که پاک کردم ...کامنتای خودمم پاک کردم

lilita 1 اردیبهشت 1390 ساعت 02:15 ق.ظ http://lilitaa.blogsky.com/

بیا اونجا..... اینجا را دستم نیس

اقدس خانوم 1 اردیبهشت 1390 ساعت 02:17 ق.ظ

بابا من اونجام ...تو اینجایی حالا چرا توهین میکنی ... را دستم نیست یعن یچی ابجی ؟؟؟

lilita 1 اردیبهشت 1390 ساعت 02:18 ق.ظ http://lilitaa.blogsky.com/

اشکال نداره ...نصفه شبی قاطیدی

lilita 1 اردیبهشت 1390 ساعت 02:20 ق.ظ http://lilitaa.blogsky.com/

میخوام آمارم بره بالا [:S017:]



هی هم میگم من اینجام من اونجام تا تو رو سر در گم کنم.... حالی میده نصفه شبی

lilita 1 اردیبهشت 1390 ساعت 02:21 ق.ظ http://lilitaa.blogsky.com/

تاااااااااااااااااااااااازه:
لیلیتا اینجا

لیلیتا اونجا

لیلیتا همه جا

اقدس خانوم 1 اردیبهشت 1390 ساعت 02:23 ق.ظ

اقدسم دنبالش ...نه !!!

lilita 1 اردیبهشت 1390 ساعت 02:25 ق.ظ http://lilitaa.blogsky.com/

آخییییییییییییییییییییییییی!


آخیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی!

یاد اولین باری افتادم که بهم زنگ زدی... یادته ........اولش یه عالمه چت کردیم.....هی ریفرش میزدیم هی کامنت جدید میومد........
هیییییییییییییییییی هییییییییییییییییییییییییی

اقدس خانوم 1 اردیبهشت 1390 ساعت 02:27 ق.ظ

آره ...یادته لی لی (آیکون یه اقدس ساک نبسته ی غوطه ور در خاطرات )

اقدس خانوم 1 اردیبهشت 1390 ساعت 02:31 ق.ظ

آآآآآآآآآخی ... میخوای الان دوباره بهت زنگ بزنم ؟؟؟

lilita 1 اردیبهشت 1390 ساعت 02:33 ق.ظ http://lilitaa.blogsky.com/

فکر کنم ما با لطیف بریم برسیم به مقصد تو همینطور پای لپ تاپت مونده باشی غرق در خاطرات اینننننننننننقققققققققققققدر که غرق شدنت شدیده اقدس

اقدس خانوم 1 اردیبهشت 1390 ساعت 02:35 ق.ظ

پپس فک میکنی واسه چی رفتم مدرک ناجی گرفتم دختر ؟؟؟

lilita 1 اردیبهشت 1390 ساعت 02:52 ق.ظ http://lilitaa.blogsky.com/

شب به خیر

بنفشه 1 اردیبهشت 1390 ساعت 12:30 ب.ظ

سلام عزیز دلممممممممممممممم
بالاخره اومدی، دلم برات خیلی تنگ شده بود، این پسمل خان اصلا فرصت سر خاروندن که هیچ فرصت نفس کشیدن نمی ده!!! به خدا شاید باور نکنی که خودمو گم کردم، شدیدا وابسته شده بهم، البته حق هم داره چون از صبح تا شب فقط منو می بینه!!! دلم می خاد یه دل سیر باهات حرف بزنم!! موقع عید چند بار خونتون رو گرفتم اصلا بوق نمی خورد! عید که خودت می دونی تلفنها چطوری میشه!!! اولین فرصت زنگ می زنم ایشالا این کارهای عقب افتاده که هیچ وقت تمومی نداره، تموم شه! سفر که می رید جای منم خالی کنید، خیلی دلم اونجاست! راستی با کی ها می رید؟؟؟!! کجا؟؟!! برگشتید از سفر بیاید برام تعریف کنید
دوست دارم خوش بگذره بای

کتایون 1 اردیبهشت 1390 ساعت 02:31 ب.ظ http://goodmorning.blogfa.com/

دفعه بعد لااقل حواست جمعه که تا تنور داغه بچسبونی

لوسی 11 اردیبهشت 1390 ساعت 12:37 ب.ظ http://mafaso.blogfa.com

لااقل لپ تاپ رو عوض میکردی و به شوق اون تند تند آپ میکردی.

بنفشه 16 اردیبهشت 1390 ساعت 08:58 ب.ظ

اقدسی جونم دستم به دامنت
بدو خصوصی

lilita 20 اردیبهشت 1390 ساعت 01:01 ب.ظ http://lilitaa.blogsky.com/

کجااااااااااااااااااایی پس بچه؟ فکر کککککککککککن! تلفن ما هنوز خرابه

بازیگوش 21 اردیبهشت 1390 ساعت 08:52 ق.ظ http://bazigooshi7.persianblog.ir/

ای بابا ما هم از این قرو فرا و شل کن سفت کنا زیاد داری ابجی غصه ات نباشه

بابا این پست مال خیلی وخ پیشه پس کجایی شومااااااااا

پرنیان 27 اردیبهشت 1390 ساعت 08:32 ب.ظ http://fathebagh.blogsky.com

سلام اقدس خانوم جون
عاشق تیپ نوشتنتم . هر بار هم بیام بخونم برام جالبه.

سارا مامان تارا 27 اردیبهشت 1390 ساعت 09:22 ب.ظ

خواهشششششششششش!!! خوبین همگی؟

کتایون 27 اردیبهشت 1390 ساعت 10:12 ب.ظ http://goodmorning.blogfa.com/

:)

می تی 27 اردیبهشت 1390 ساعت 11:48 ب.ظ http://miti.persianblog.ir

خداییش به هم نمیخوره....اقدس خانووووووم.... موبایل صورتی !!!! نه والا! همون لپ تاپ بهتره!
لینک شدید خانوم جان

ماهک 28 اردیبهشت 1390 ساعت 12:43 ب.ظ http://www.maahakkkk.blogfa.com

چقدر از سبک نوشتنت خوشم امد اما به نظرم هنوز هم دیر نشده ها بدو برو یک گوشی بخر کیفش بیشتره می تونی در اینترنت سرچ کنی و گوش دلخواهت رو پیدا کنی که وقتی برای خرید رفتی گیج نشی

دختران فضایی نینا 28 اردیبهشت 1390 ساعت 02:16 ب.ظ http://girls2012.blogsky.com/

سایتت چه اسم باحالی داره

قاصدک 30 اردیبهشت 1390 ساعت 11:01 ب.ظ http://talangorane.blogfa.com

aly bo0od khili bahal minevisi

چه قلم قشنگی داری!

به قلم شما که نمیرسه

سلام خسته نباشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد