« یکی بود یکی نبود ، اون وقتایی که غیر خدا هیچکس نبود ... »
همیشه قصه ها اینجوری شروع میشن و منم می خوام قصه خودم رو برات بگم
برای تویی که تنت بوی یاس لب طاقی رو میده ؛ برای تویی که صدات مثل آواز قناری می مونه بالای گلدونای شبنم زده شمعدونی ؛ برای تویی که نفس نفس هات شده لالایی شبونه ی من ...
قصه ی من ، از اون قصه هاس که باید بشینی تو ایوون و تخمه های گلپر زده رو بذاری جلوت و گوش بسپاری به صدای قصه گو ، یه قصه تکراری اما شیرین
قصه ی من هم تلخی داره هم شیرینی ... اما سپاس خدا رو که شیرینی هاش برام موندگار بوده و تلخی هاش زودگذرقصه ی من از اونجا شروع میشه که یه فرشته کوچولو عین دخترای شاه پریون اومد و جا خوش کرد تو زندگیمون و شیرین زبونی هاش شد همه دلخوشیمون
دیدنیه جیغ جیغ و بازی ها و حرف زدناش تو این خونه ، نقاشی هاش و عروسک بازیاش ، خنده هاش و گریه هاش ، بوسه هاش و لب ورچیدناش
قصه کوتاه کنم که دلم می خواد برات کم نذارم توچیزی ...
دلم می خواد یه روز ببالم به خودم که دختر دارم همچین و همچون
دلم می خواد واقعا مادر باشم برات ، نه از سر روزگاردلم می خواد ...
خواسته هام زیاده و همه رو هر روز با خودم میشمرم تا قد بکشی و رعنا بشی
، اون وقت دستات رو محکم می گیرم تو دستامو تک تکشو رو برات میگم ...
+روز مادر و روز زن پیشاپیش مبارک
+کاش بتونم مادر خوبی باشم و حق مادرامون رو خوب ادا کنم
+الان فهمیدید که من بلاخره رفتم یه لپ تاپ دیگه خریدم ؟؟؟
+تو پست بعد که به همین زودیها خواهد بود منتظر تربچه باشید
سلام اقدس خانم
خوشحالم بالاخره رو به تکنولوژی دلخواهتون آوردین و چشم ما به جمال شما روشن شد.
روزتون مبارک مامان مهربون
سلام اقدس خانوم
روزتون هزار هزار بار مبارک
سلام...
روزتون مبارک عزیزم
مبارکه،لپ تاپتون رو میگم.
روز مادر هم مبارکاااا باشه هم واسه شما و مادرتون
سلام اقدس خاتون!
روزتون مبارکتر و لبتاپتون مبارک! آخر سر موبایل نخریدین یعنی؟
منتظر تربچه جان خوشگلتون هم هستیم.
به به اقدس خانومممم
روزتون مبارکاااا
درود
ببخشید که دیر اومدم....
اول اینکه منم تبریک میگم
دوم اینکه از وبلاگتون و نوشته هاتون خوشم اومد و میخام شما رو لینک کنم.اگر موافقید خبرم کنید.
شادزی
روز تو مامانت و دخترک هم مبارک
روزت و لپ تاپت با هم مبارک
خدا همه تربچه ها رو برای مامان باباهاشون نگه داره
جالب بود وبلاگتان