ابرو بالا میندازه و میگه : اووووف ، برا رفیق قدیمیم یه پست نوشتم
میگم : خوب قربونت برم منم در جریان بذار ، بد نمی بینی
میگه : لطفی گفته چیزای خصوصی باس خصوصی بمونه جووونم
میگم : لطف آقا لطفیتون رو میرسونه ... اما با ما هم آره ؟؟؟
چشاشو براق می کنه و زل میزنه تو چشمامو میگه : آره
طفلی نمی دونه خبر دارم فقط یه سری کد نوشته بود تو اون پست ...
+چن روزی بدجور درگیر بودم ، انقدر که یک جای مبارک رو هم نتونستم بذارم زمین بقیه کارا پیشکش
+ در راستای خرابی کامپیوتر تربچه اومده میگه : مامان کامپیوتر یا آبریزش داره یا اینترشو زیاد زدی (جوووووونم اطلاعات علمی !!!)
+ من عمومن یا خواب نمی بینم یا یادم نمی مونه چه خوابی دیدم ... اما یه مدت خوابهام خیلی واقعی شدن ، کسی میدونه من چه مرگمه ؟؟؟ من تحمل شنیدنشو دارم
سلام. خیلی خوب مینویسی. این روزها همه خانمها انقدر کار دارن که هیچ جای مبارکشون رو نمیتونن بذارن زمین بخصوص اگر بچه کوچیک هم داشته باشن.
ای بابااااا این مورد + اخر رو سالهاس ما در مورد اقای همسر درگیریم باهاش
یهو نشسته میگه ای وای این صحنه رو دیده بودم...
تا مدت ها کلافه بود بعد از هزار و یک صحبت و سفارش و اینا فعلا بی خیالشون شده...
اقدسی کوتاه بیا به جون خودم یه سری کد بود.... میفهمی کد!
قربون اون بچه ی شیرین زبون شومااااااا
دلمون تنگیده براتون ناااااااااااااااجور
یه سوالی هست نمی دونم چجوری بگم؟؟؟!!!
میدونی؟ آخه نه بابا ! نه که خجالت بکشم! نه! حوصله ندارم برم تو خصوصی بگم.... ها! جای یه وبلاگی توی لینکدونیت خالی نیست؟ یا چیشای کور من نیمیبینه؟؟؟
افتاد؟ نیفتاد؟ همون وبلاگه دیگه! بیام خصوصی بگم؟؟؟
چیزیت نیست فقط میخوای پیغمبر بشی
آخی خسته نباشید
میگن حلال زاده به مامانش می بره:دی
والا بعضی خوابا بد جور میرن رو عصاب دلیلشو فهمیدی به منم بگو:(
سلام اقدس خانوم عزیز
چرا عکسهای شما مشمول قانون ۴۰۴ شده؟!
بلاگ اسکای که از این عادتها نداشت زیاد!!
اومده بودم سلامی بکنم و فیضی ببرم از نوشته های شیرین اقدس خانوم
امیدوارم خوابهای خوبی ببینی پس.. تربچه ی تو هم دست کمی از دختر مو فرفری لیلیتا نداره انگاری.. ببوسش
چیزی نیس تازه داری خوب میشی
سلام
اقدس جون
خوبی؟
خانواده خوبن؟
خب شاید کدها هم خصوصی بوده
اقدس شاعر میشود.جیگرتو